دوباره باران گرفت ، و بارش باران انگار تمام افکار در هم و برهم من هم شسته شد ، خدایا ممنون که هستی و میدونی که نیازم چیه. زیر سایبان یک مغازه عطاری که عطر قهوه ی بوداده فضای بارانی آن اطراف رو پر کرده بود گوشی موبایل رو از کیفم در آوردم نفس عمیقی کشیدم ، و شماره ی دوستِ وکیلم سارا را گرفتم.
توجه:
با لمس قسمت هایی از صفحات مجله که دارای علامت تاچ(انگشت) می باشد می توانید به صفحات متصل آن وارد شوید.
برای دانلود نسخه های قبلی مجله به بخش آرشیو مراجعه نمایید