از مادربزرگم یک چیز رو خوب فهمیدم
عشق یعنی ماندن پای همه ی نابلدی هایش
چقدر قشنگ وقتی مامانم میگه قراره امروز از صبح تا شب خونه مامان بزرگ باشی وقتی می رفتم پیش مامان بزرگ برام داستان های قشنگی تعریف می کرد مثل همیشه وقتی به یک قسمت داستان می رسید نفس مامان بزرگم کم می شد صداش به حق می افتاد و اشک توی چشمانش حلقه میزد , گلوش و بغض می گرفت و یک نگاه عجیبی به یک عکس که توی طاقچه بود میانداخت ما همیشه کنارش بودیم ولی انگار دلواپس چیزی بود نمیدونم اون عشق چی بود ، فکر می کردم که فقط سه حرف ، ولی وقتی به مامان بزرگم نگاه می کنم یک اقیانوس عشق رو میبینم ، پس عشق یعنی وقتی به یادش می افتی ، بند بیاد صدات به حق حق بیفتی ، اشک توی چشمات حلقه بزنه.
عشق یعنی بین یک جماعت آدم باشی ولی تنها باشی
بعدش بلند شیو اون عکس رو با دستمال پاک کنی مثل مامان بزرگم ، بعدش میره سراغ کمت لباس ، عطر لباسهایش مرهم دلتنگیاش میشه ، اشکهای گرم روی گونه هایش انگار خیلی سالهاست منتظر آمدن شه انگار سالهاست منتظر یک صدا که صدا میکنه “ خسته نباشی گلبانو ” اشکهای روی گونه هاشو پاک می کنم :
" غصه نخور مامان بزرگ فراموشت میشه ، به نبودنش عادت می کنی "
میخنده و میگه
"هنوزم اون گوشه ی خونه نشسته خسته آمده باید چای ببرم براش با چای خرما بایدبخوره آخه شکر داره "
مامان بزرگم یک جمله خیلی ، قشنگ میگه :
ما قدیمیا رسم دل کندن را بلد نیستیم هنوز هم بعد از کار عاشقانه منتظر آمدنشم
بعد این همه حرف های مادربزرگم یک چیز رو خوب فهمیدم که عشق مذهب و عقیده خاص خودش رو داره عشق یعنی ماندن پای کسی که خروار خروار خاک روشه ، عشق یعنی ماندن پای همه نابلدی هایش عشق یعنی از طلوع تا غروب منتظر آمدنش باشی عشق یعنی یک عالم عکس ازش داشته باشی عشق یعنی یک آغوش که گرمت کنه تو اوج زمستان عشق یعنی وقتی صورتت چین و چروک برمی داره بازم عاشقانه وار بهت نگاه کنه خلاصه عشق یعنی مثل قدیمیا کاش توی دنیای قدیم مامان بزرگم متولد می شدم.
عشق یعنی ماندن پای همه ی نابلدی هایش ما قدیمیا رسم دل کندن را بلد نیستیم
نویسنده: اسما شفائی گردآوری مجله ازمیرتایمز
مطالب مرتبط
- بیوگرافی اسما شفائی نویسنده جوان افغان
- آرشیو داستانها و نوشته های نویسندگان افغان
- آرشیو نوشته های اسما شفائی نویسنده جوان افغان
- با آرامی دریا آرامی با طوفانی شدن دریا هم میتونی آروم باشی ، مثل ماهی زندگی کن ، بزار طوفانی شدن دریا بیقرارت کنه
- حتی اگر جهانیان هم در مقابل ما سکوت کنند دوباره برمیخیزیم و همه هم نسبی هایم سکوت جهانیان را فراموش نخواهیم کرد
- بچه که بودم یک عالمه عروسک داشتم همشون رو جمع میکردم گرد خودم یکی نقش پدر به دیگری نقش مادر و خواهر برادر
- داستان کوتاه جاده ی آزرو خشونت علیه زنان و ظلم بر انسانها داستانی درباره دختران افغانستان
پربازدیدترین نوشتهها
مقالات و داستان های ترجمه شده از ترکی استانبولی از نویسندگان ترک و نویسندگان ایرانی
استایل دختر الکترونیکی محبوب تیک تاکر ها
دختران الکترونیکی و پسران الکترونیکی استایلی که توسط تیک تاک ساخته و محبوب شد
- بچه های ای (E) چه کسانی هستند؟
- ریشه فرهنگی بچه های E
- آندروژنی یعنی چه؟
- محبوبیت جریان اصلی بچه های الکترونیکی
- موزیک ویدیو E-Girls Are Ruining My Life
- مد بچه های الکترونیکی