و اما عشق - من یک آشغال خور نیستم
و اما عشق واژه ای که دنیا را بهم ریخته است
من یک آشغال خور نیستم
در اصل یکی از مخرب ترین باور های من در گذشته این بود که عشق یعنی پیدا کردن فرد مناسب آیا عشق یعنی پیدا کردن نیمه گم شده ؟ ، اما در حقیقت عشق یعنی تبدیل شدن به یک فرد مناسب
و چون اکثر ما تنبل هستیم و هیچگاه سعی نمیکنیم به یک فرد مناسب تبدیل شویم ، در دنیای بیرون به دنبال فرد مناسب میگردیم ، یعنی عاشق میشویم و نمیدانیم که : عشق ، همانا شفقت داشتن است ، روح ها با درد ، متحد و یگانه می شوند، عشقی که در فصل و موسم نامساعد زودتر یا دیرتر از زمان مناسب ، و بیرون از قاعده و قرار این دنیا به بار آید و خوشامد نشنیده است ، باید با قوانین سخت تر از الماس پنجه در پنجه بیفکند، هر چه قوانین جهان میان اینگونه عاشقان بیشتر مانع ایجاد کند ، بی تابی آنها برای رسیدن به یکدیگر بیشتر می شود و شادی شیرین عشقشان تلخ تر می شود و اندوهشان از اینکه نمیتوانند همدیگر را آشکارا و آزادانه دوست بدارند افزونتر میشود ، بر اعماق قلبشان شفقت میورزد و این شفقت مشترک به عشقشان آب و دانه میدهد ، و از شادیشان رنج میبرند و از رنجشان شاد میشوند و بدینسان آشیانه عشقشان را در فضایی بیرون از این جهان برپا میدارند و نیروی این عشق در به در ، بر دلشان اشراقی از جهان دیگر میتاباند که در انجا قانونی جز ازادی عشق وجود ندارد ، .
مگر نه این ست که کوه را فرهاد کند ولی شیرین را خسرو برد ؟ یعنی فرهاد عاشق شیرین نبود یا شیرین عاشق فرهاد نبود ،هر چه که بود این خسرو بود که برای شیرین یک فرد مناسب شد نه فرهاد ، و این عشق بهانه ای بود برای اینکه خستگی کندن کوه از تن فرهاد بیروند رود ؟
پس ایراد کار کجاست ؟
این انسانها چه حرفهایی میزنند ، ما گربه ها نمیتوانیم درک کنیم ، ولی تنها چیزی که یادم ست ، وقتی که ماری ، من را در آغوش خود میگرفت و میگفت :عاشقت هستم ، من عشق را تنها در خانه کوچک خودم در آن قصر لاکچری و ظرف غذایم میدیدم ، هر وقت ماری به من کنسروهای خوشمزه با طعم گوشت تازه را میداد من تصور میکردم که کل معنی عشق در این عمل او خلاصه میشود ، اه ماری ، الان شاید کمی از ان جمله زیبای تو را درک میکنم که با دستانت نوازشم میکردی و میگفتی عاشقت هستم و ای کاش میدانستم بدون من چه حالی داری ، شاید اشتباه از من بود که من عاشق تو نشدم و عاشق گربه سیاه خیابانی (بلک) شدم ، آری این عشق نابجا و اشتباه بود که من الان زیر باران با پای شکسته و دم بریده ،ای دم زیبای من کجایی؟؟؟ ، کنار سطل آشغال در حال جان کندن هستم ، و خبری از بلک نیست ، بلک با گربه های خیابانی بهتر خوشگذرانی میکند نه با من گربه خانگی و لوس ...
مگر غیر از این ست که ادم ها میگویند ، عشق هر چه را دوست دارد به شکل خود در می اورد ؟ یا تو عاشق من نبودی یا من واقعا عاشق بلک ، گربه خیابانی بودم ،
ای کاش این شب بارانی یکبار دیگر به من فرصت زندگی در آن خانه را میداد ، چه چیزی قشنگ تر از این هست که روی درخت زیبای خودم کنار پنجره لم دهم و به بیرون نگاه کنم و هر گربه خیابانی که از پشت پنجره به من نگاه میکند من به معنی یک خیر محکم ، سرم را تکان دهم و بگویم من یک آشغال خور نیستم
قسمت هایی از کتاب من یک آشغال خور نیستم
نویسنده : دکتر مسیح رضوانی گردآوری مجله ازمیر تایمز
مطالب مرتبط
- بیوگرافی دکتر مسیح رضوانی در مجله ازمیرتایمز
- آرشیو نوشته های دکتر مسیح رضوانی در مجله ازمیرتایمز
- هر جا که دو عاشق حضور دارند خدا هم آنجاست(سخنی از اشو)
- آیا هرگز در چشمان جانداری گرسنه در گوشه ی خیابان نگاه کردید؟ معنا در هر فردی خصلتی یگانه دارد
- هر لحظه را چنان زندگی کن که گویی واپسین لحظه است
- کسانی که خودکشی نکرده اند قادر به درک افرادی که خودکشی می کنند نیستند
- حضور در هستی ضمیر آگاه و ضمیر ناآگاه آیا مرز و خطی وجود دارد که در آن یکی آغاز و دیگری پایان یابد؟
- همسر واقعی تو به تو کمک می کند که هدف خود را روی این کره ی خاکی پیدا کنی
پربازدیدترین نوشتهها
مقالات و داستان های ترجمه شده از ترکی استانبولی از نویسندگان ترک و نویسندگان ایرانی
هدونیسم یا زندگی بر اساس لذت طلبی و لذت جویی
هدونیسم چطور به ما کمک میکنه که از رنج بیهوده ، به شادی برسیم
امروزه یک نقطه نظر فلاسفه مکتبی پرسر و صدا قدم به جهان گذاشته بنام hedonism «هدونیسم» یا زندگی بر اساس لذت طلبی و لذت جویی.
هدونیسم میگه در هنگام رنجش حواستون باشه که حتما خواب مناسب داشته باشید و به موقع یعنی شب ها که ترشح هورمون ها به حداقل رسیده تا نرون های مغزی ما استراحت کنند و تنش های ناشی از مصائب روزانه را تخلیه کنند. داشتن یک غذای مناسب و به موقع که محرک اعصاب نباشد هم خیلی کمک کننده ست ،بخصوص هنگام خوردن و نوشیدن به طعم واقعی آن آگاه باشی و ازشون لذت ببری.