تئوری انتخاب-افراد چرا و چگونه رفتار می کنند
فهرست مطالب صفحه
- تئوری انتخاب کتابی از ویلیام گلاسر، افراد چرا و چگونه رفتار می کنند
- تئوری انتخاب چیست؟
- تاریخچه تئوری انتخاب
- نظر ویلیام گلاسر درمورد تئوری انتخاب
- کاربردهای تئوری انتخاب
- پنج اصل مهم تئوری انتخاب
- ویلیام گلاسر
تئوری انتخاب کتابی از ویلیام گلاسر، افراد چرا و چگونه رفتار می کنند
نویسنده: مریم زرگر
ما در زندگی روزمره خود با تعداد بی شماری از انتخاب ها و تصمیمات روبرو هستیم. انتخاب های کوچکی که عموما به آنها توجهی نمیشود ، مثل انتخاب وعده غذایی، شغل، زندگی عاطفی، تحصیلات. انتخاب میکنیم به هتگام صبح چشمان خود را باز کنیم و روز را شروع کنیم یا اینکه انتخاب میکنیم نسبت به چه کسی خشمگین شویم و خیلی از موارد دیگر که همه اینها بر روی زندگی ما تأثیرات مهمی دارند.
تئوری انتخاب چیست؟
تئوری انتخاب (choice theory) یک موضوع مهم در روانشناسی است که به ما درک بهتری از فرآیند تصمیم گیری افراد در موقعیت های مختلف ارائه میدهد. این تئوری به ما کمک میکند تا درک بهتر و بیشتری از عواملی که در تصمیمگیری های ما و دیگران نقش دارند، پیدا کنیم و تصمیم های بهتری در زندگی خود بگیریم. به زبان ساده به ما میگوید ما فقط میتوانیم بر رفتارهای خود کنترل داشته باشیم و آنها را بهبود ببخشیم و نمیتوانیم رفتار دیگران را کنترل کنیم چون ما مالک کسی نیستیم. انتخاب و تصمیم گیری، مسئولیت پذیری با هم رابطه مستقیم دارند و بر کیفیت و عملکرد فردی ما تاثیر میگذارد. در واقع آنچه که در حال حاضر هستیم و دستاوردهایی را که تا به امروز در زندگی شخصی خود کسب کردیم ثمره تصمیم گیری ها و انتخاب ما بوده است.
تاریخچه تئوری انتخاب
تاریخچه تئوری انتخاب به اوایل قرن بیستم برمیگردد. روانشناسانی مانند «هربرت سایمون» و «ریچارد تالر» به پایه ای ترین مفاهیم این تئوری پرداختند. یکی از مهمترین کتابی که در آن زمان نوشته شد کتاب «تئوریهای تصمیم گیری در روانشناسی و مدیریت» نوشته «هربرت سایمون» در سال ۱۹۵۷ بود. از آن زمان به بعد یکی از موضوعات مهم در علم روانشناسی شد و امروزه به عنوان یک ابزار قدرتمند در رفتارهای انسانی مورد استفاده قرار میگیرد.
عوامل مؤثر بر انتخابها
تجربیات گذشته
تجربیات گذشته از جمله مهم ترین عواملی هستند که بر تصمیمات افراد در آینده تأثیر می گذارند. رنج هایی که در گذشته تجربه کردیم در تصمیم گیری و عملکرد ما در چگونگی انتخاب، نقش تعیین کننده دارد. در کتاب تئوری انتخاب اثر دکتر ویلیام گلاسر اشاره میکند : «بنابر دلایل علمی تمام کارهایی که انجام میدهیم از جمله احساس بدبختی و فلاکت را خودمان انتخاب میکنیم. هیچ کس نمیتواند ما را بدبخت یا خوشبخت کند.» تجربیات گذشته تأثیر بسزایی در تصمیم گیری های زمان حال و آینده ما دارد. مردم تمایل دارند به حافظه خود از نتایج گذشته رجوع کنند و معیارهای خود را بر اساس تجربیات گذشته قرار دهند که اغلب این تجربیات تلخ و ناگوار است و اگر صرفا با تکیه بر این تجربیات تصمیم گیری و انتخاب کنیم نمیتوانیم در مسیر موفقیت باشیم و زندگی شاد و خوبی را تجربه کنیم. در فرصت های جدید زندگی و روابط جدید و یا بیزنس که نیازمند انتخاب های درست هستیم دچار مشکل میشویم و در هر ابعاد از زندگی در رشد کردن درمانده و ناتوان می شویم.
محیط اجتماعی و فرهنگ
محیطی و اجتماعی که در آن رشد میکنیم نقش مهمی در شکل گیری الگوهای ما دارند که این الگوها رابطه مستقیمی با نحوه انتخاب های ما در زندگی دارد و تصمیمگیری افراد را تحت تأثیر قرار می دهد. این تفاوت های فرهنگی می تواند بر نحوه تصمیم گیری افراد تأثیر بگذارد. به عنوان مثال، اگر از فرهنگی هستید که به سنتها و خانواده اهمیت میدهد، ممکن است هنگام تصمیمگیری در مورد محل تحصیل، گوش دادن به توصیههای بزرگانتان و یا افراد فامیل منطقی باشد. از سوی دیگر، اگر از فرهنگی هستید که برای نوآوری و ریسک پذیری ارزش قائل است، ممکن است منطقی به نظر برسد که قبل از تصمیم گیری بزرگ، با آخرین روندهای فناوری آموزشی آشنا شوید.
ارزشها و باورها
باورهایی که در زندگی داریم و ارزش هایی که در زندگی با آن بزرگ شدیم و یا به طور اکتسابی بدست آوردیم در نحوه تصمیم گیری و انتخاب های ما تأثیر گذار است. ارزش ها همه تصمیمات شما را هدایت می کنند. به عنوان مثال، من فکر می کنم رشد در زندگی و شخصیت فردی فوق العاده مهم و یکی از ارکان اساسی است. این یک ارزش اصلی برای من است. بنابراین من از دریچه ارزش رشد تصمیم می گیرم. بنابراین بسیار مهم است بر ارزش های خود آگاهی داشته باشیم و آنها را شناسایی کنیم تا بتوانیم به طور آگاهانه تصمیم گیری و انتخاب کنیم.
نظر ویلیام گلاسر درمورد تئوری انتخاب
ویلیام گلاسر * که دانش آموخته روانپزشکی است با نوشتن کتاب تئوری انتخاب انقلابی در مفاهیم روانپزشکی و روانشناسی ایجاد و به طبع جنجال زیادی نیز برپا کرد. در دههی ۱۹۵۰، ویلیام گلاسر، روانشناس آمریکایی، نظریهی تئوری انتخاب را معرفی کرد که در زمینه های محتلف نظیر روان شناسی، رفتار اقتصادی و... . تئوری انتخاب یک رویکرد مبتنی بر روانشناسی کنترل درونی است که اگرچه گذشته هر فرد بر زندگی فعلی او اثرگذار است اما تعیین کننده رفتار کنونی او نیست. او معتقد است همه انسانها در نیازهای خود اشتراک دارند ولی شدت و ضعف این نیازها متفاوت است و همین تفاوت است که باعث می شود ما رفتارها و تصمیمهای متفاوت اتخاذ کنیم و در نتیجه دستاوردهای متفاوتی داشته باشیم.
کاربردهای تئوری انتخاب
تئوری انتخاب در حوزه های مختلف از جمله اقتصاد، روان شناسی، مدیریت و تأثیرگذار است که به طور مختصر به آن می پردازیم.
• کاربردهای تئوری انتخاب در اقتصاد
به طور کلی انتخاب در اقتصاد نقش کلیدی و مهمی در رفتارها، تولید و مصرف دارد. اقتصاددانان با استفاده از مفاهیم تئوری انتخاب میتوانند بهترین راهکارها را در مواقعی که نیاز به تصمیم گیری است شناسایی کنند که بر قیمتها، درآمدها تاثیر گذار است که اگر به درستی انجام شود کمک بزرگی به بهبود میکند.
• کاربردهای تئوری انتخاب در شخصیت
در روانشناسی و رشد فردی این تئوری به ما کمک میکند تا بتوانیم در زندگی روزمره خود انتخاب های درست را انجام دهیم. البته این تئوری ارتباط مسقیم با مسئولیت پذیری و خودکنترلی ما دارد. در واقع تمام رفتارهایی که از ما سر میزند میتواند از این دو مورد منشا بگیرد. گاهی رنج هایی که با آن اکنون دست و پنجه نرم میکنیم بر اساس سختیهای زندگی نیست بلکه رابطه مستقیم با انتخاب هاي ما دارد و به طور ناخواسته باعث ایجاد رنج و درد در زندگی میشود حتی میتواند منجر به افسردگی شود. افسردگی هم میتواند یک انتخاب باشد.
• کاربردهای تئوری انتخاب در مدیریت
در حوزه مدیریت این تئوری به مدیران کمک میکند تا بتوانند درست تصمیم بگیرند و تا استراتژیها به درستی پیش روند و عملکرد بهتری در امور داشته باشند که در نهایت منجر به موفقیت امور میشود.
پنج اصل مهم تئوری انتخاب
درک کردن و به کارگیری مفاهیم تئوری انتخاب می تواند باعث شود که میزان رضایت ما به زندگی افزایش پیدا کند و همچنین باعث سلامت روان و ذهن ما شود. ما دارای پنج نیاز اساسی و بنیادی هستیم این نیازها انگیزه کلی هر کاری است که انجام می دهیم که عبارتند از:
1. نیاز به زنده ماندن و حیات
بر اساس مفاهیم نظریه انتخاب، همه رفتارها که انسانها انجام میدهند هدفمند هستند. هر کاری که انجام می دهیم بهترین تلاش ما برای به دست آوردن آنچه می خواهیم است، در آن مقطع زمانی با اطلاعاتی که در دسترس شماست. به دست آوردن آنچه می خواهید در نهایت یک یا چند مورد از پنج نیاز اساسی شما را برآورده می کند، که انگیزه تمام کارهای شما را فراهم می کند.
2. نیاز به عشق و محبت
عشق و ارتباطات عاطفی در تئوری انتخاب نقش مهمی دارد. مهارت تئوری انتخاب به عنوان راهی برای کمک به افراد برای کنترل رفتار و مسئولیت پذیری رفتارشان است. اصل اساسی تئوری انتخاب، ارتقای خودکنترلی است تا افراد بتوانند توانایی خود را برای انتخابهای مسئولانه و عمل به آن افزایش دهند. در تئوری انتخاب هفت عادت ارتباطی مطرح شده است که می تواند در تمام روابط شما استفاده شود.
هنگامی که درک بهتری از این مفهوم پیدا کنیم، تمرین مفاهیم نظریه انتخاب به یک روش زندگی تبدیل می شود.
عادات ارتباطی نظریه انتخاب عباذتند از:
- حمایت کردن
- دلگرم کردن
- شنونده خوب بودن
- پذیرش
- اعتماد کردن
- احترام گذاشتن
- اختلافات مذاکره
3. نیاز به قدرت
قدرتمند بودن یعنی بدست آوردن، شایستگی، ماهر بودن، به رسمیت شناختن دستاوردها و مهارت هایمان، شنیدن و داشتن احساس ارزشمندی برای خود.
4. نیاز به آزادی
نیاز به آزاد بودن نیاز به استقلال، داشتن انتخاب و توانایی در دست گرفتن کنترل مسیر زندگی است.
5. نیاز به تفریح و سرگرمی
نیاز به تفریح نیاز به لذت بردن، بازی و خندیدن است. اگر شک دارید که این موضوع به اندازه سایر موارد مهم است، زندگی بدون امید به هیچ لذتی را تصور کنید. گلاسر نیاز به سرگرمی را به یادگیری پیوند می دهد. همه حیوانات برتر (سگ، دلفین، نخستی ها و غیره) بازی می کنند. در حین بازی، مهارت های مهم زندگی را یاد می گیرند. انسان ها فرقی با هم ندارند. درست است که «بازی کار کودک است». اگر در زندگی و روابط این گزینه را فراموش کنیم زندگی بدون امید و کسالت باری را تجربه خواهیم کرد.
جمع بندی
تئوری انتخاب یکی از مهمترین موضوعات به شمار میرود که تاثیر بر تصمیمگیریهای ما دارد. در واقع تئوری انتخاب یه مهارت هم محسوب میشود که نیاز است یاد بگیریم با کمک گرفتن از افراد با تجربه و متخصص و کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده است تا بتوانیم در زندگی روزمره خود و روابط انتخاب و رفتارهای درست با نتایج مثبت را داشته باشیم.
ویلیام گلاسر
ویلیام گلاسر (به انگلیسی: William Glasser); متولد ۱۱ مهٔ ۱۹۲۵ که در ۲۳ اوت ۲۰۱۳ در خانه خود در لس آنجلس در کنار همسرش کارلین درگذشت ، روان پزشک اهل ایالات متحده آمریکا بود. وی گسترش دهنده نظریات دبلیو ادواردز دمینگ در زمینه واقعیت درمانی و نظریه انتخاب محسوب می شد.
نوآوری های گلاسر پیرامون مشاوره فردی در محیط کاری و مدارس، مواردی همچون انتخاب و مسئولیت پذیری شخصی و دگرگونی شخصیت را مدنظر قرار می دهد. ویلیام گلاسر مخالف اصول و قواعد رایج بین روانپزشکان بود که بجای تمرکز بر طبقه بندی کردن سندرم های روانی ، اقدام به تجویز دارو برای فرد می کردند.
منابع:
stanford.edu
wglasser.com
www.brucedavenport.com
نویسنده: مریم زرگر
مطالب مرتبط
- داستان کوتاه زندانی پانوپتیکون
- کسانی که خودکشی نمی کنند
- آیا تکامل خودکشی است؟
- نظریه سایه یونگ | معمولا رنجش ما از افراد به خاطر مشکلات مشابه درونی خود ما است
- خشونت علیه مردان از کتاب مردان نقره ای از نویسنده میترا زارع
- آیا نیمه گمشده وجود دارد
- داشتن روحیه قوی ، عادات سالم و ویژگی های افراد موفق ورزشکاران ممتاز و رهبران برجسته
- زندگی بر مبنای لذت ، لذت جنسی و سکس ، فایده گرایی فرهنگ و مکتب هدونیسم
پربازدیدترین نوشتهها
مقالات و داستان های ترجمه شده از ترکی استانبولی از نویسندگان ترک و نویسندگان ایرانی
هدونیسم یا زندگی بر اساس لذت طلبی و لذت جویی
هدونیسم چطور به ما کمک میکنه که از رنج بیهوده ، به شادی برسیم
امروزه یک نقطه نظر فلاسفه مکتبی پرسر و صدا قدم به جهان گذاشته بنام hedonism «هدونیسم» یا زندگی بر اساس لذت طلبی و لذت جویی.
هدونیسم میگه در هنگام رنجش حواستون باشه که حتما خواب مناسب داشته باشید و به موقع یعنی شب ها که ترشح هورمون ها به حداقل رسیده تا نرون های مغزی ما استراحت کنند و تنش های ناشی از مصائب روزانه را تخلیه کنند. داشتن یک غذای مناسب و به موقع که محرک اعصاب نباشد هم خیلی کمک کننده ست ،بخصوص هنگام خوردن و نوشیدن به طعم واقعی آن آگاه باشی و ازشون لذت ببری.